زکیه آزادانی؛ سید محمدرضا بهشتی
چکیده
این مقاله میکوشد ایدۀ آزادی در اندیشۀ هایدگر را در سه مقطع فکری او و بر اساس سه مفهوم انسان، جهان و هستی مورد بررسی قرار دهد. اگر مسئلۀ آزادی در هستی و زمان، حول محور دازاین جریان دارد و به بازگشت دازاین به ذات خودش بهمثابه امکان محض برای کسب آزادیاش میپردازد، نوشتههای بین سالهای 1928 تا 1931، مفهوم آزادی استعلایی را در ...
بیشتر
این مقاله میکوشد ایدۀ آزادی در اندیشۀ هایدگر را در سه مقطع فکری او و بر اساس سه مفهوم انسان، جهان و هستی مورد بررسی قرار دهد. اگر مسئلۀ آزادی در هستی و زمان، حول محور دازاین جریان دارد و به بازگشت دازاین به ذات خودش بهمثابه امکان محض برای کسب آزادیاش میپردازد، نوشتههای بین سالهای 1928 تا 1931، مفهوم آزادی استعلایی را در نسبت با مفهوم جهان مطرح میکنند. در اینجا آزادی بهمثابه بنیادِ هر بنیانگذاری، هرگونه مواجهه و نسبتبرقرارکردن انسان با جهان و بدینسان طرحافکنی و ساخت آن را ممکن میکند. سرانجام، از سال 1931 به بعد، مفهوم آزادی بیش از هر چیز با مفهوم هستی گره میخورد و بهمثابه شرط امکان آشکارشدن حقیقت یا نامستوری تبیین میشود. اکنون، آزادی مقدم بر هرگونه آزادی ایجابی و سلبی، بر مجالیافتگی1 برای نامستورسازی موجود دلالت میکند و انسان آزاد بهمثابۀ محل و مجال ظهور هستی معرّفی میشود.